![]()
وقتي كه دل بســتـم به تـــو دنيـا همان يك لحظه بود
آن دم كه چشــمــانت مــرا از عمــق چشــمــانم ربود
رد مي شدي چــون سـايه اي چشمم به دنبالت دويد
حسي كه در چشم تو بود دل را به سويت مي كشيد
وقتي گــذشــتي ، در فــضـــا پيچيـــد عــطـــر رازقـي
يك نـغـمــه در گـوشم مدام مي گفت ديگر عــاشـقي
مجـــذوب لبخنـــدت شدم ، وقتي كه لبهـــايت شكفت
در سيـــنه قـلـب ِ ســركشـــم نـــام تـــو را آرام گفت
انــگـــار از روز ازل ايـــن نــــام را او مــي شــنـاخــت
آسـوده و آرام پــس ، خــود را به چشمــان تــو باخت
|